اسماعیلآذر: حافظ در زمان شعرسرایی، قرآن را پیش چشم داشت
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۹۵۲۵۶
به گزارش قدس آنلاین امیر اسماعیلآذر با بیان اینکه تصوف را نباید با عرفان یکی دانست، عنوان کرد: تصوف دارای یک چهارچوب مشخص و پیر و مریدی است و در تصوف اسلامی پیروان این آیین تلاش میکنند در راستای تبعیت از شریعت اسلام و سیره پیامبر (ص) رفتار کنند.
این پژوهشگر ادبی افزود: شاه نعمتالله ولی از متصوفه مشهوری محسوب میشود که سری در آسمان و پایی در زمین داشت و حافظ با اشاراتی ظریف به برخی اشعارش ایراد گرفته و اثبات کرده اهالی خانقاه با اینکه شعار گسستن از عالم میدهند به دنیا چسبیدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: عرفان کاملا شهود یو درونی است و عارفان در زمان یادکردن از خداوند گویی معشوقشان را از آسمان به زمین و نزد خود میآورند و عشق به وی را در همهحا متجلی میبینند « وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» خداوند را با آن عظمت و جبروت به قدرت عشق به میدان عاشقی میکشند و خود را نزدیک به باریتعالی میبینند.
نویسنده کتاب «قرآن در شعر پارسی» با تاکید بر اینکه عرفان شاعران ایرانی از عرفان هند و گنوسی نیز تاثیر پذیرفته، توضیح داد: عرفان ایرانی پیش از اسلام نیز وجود داشته ولی پس از ورود اسلام به ایران در نتیجه توجه به قرآن کریم و احادیث شکل منسجمتری یافته که اوج آن را در اشعار عارفانی چون سنایی، عطار، مولانا، حافظ و جامی شاهدیم. در حقیقت عارفان نهایت علم و شناخت را شهودی میدانند «علمی که حقیقی است در سینه بود/ در سینه بود هر آنچه درسی نبود/ صد خانه تو را کتاب، سودی نکند/ باید که کتابخانه در سینه بود»
وی با اشاره به اینکه در شعر فارسی از روزگار انوری ابیوردی و قبل از آن منوچهری دامغانی در بسیاری از ابیات شعرها، غزلیات و قصاید این شاعران، مواضعی است که به طور مشخص بر اساس محتویات مفاهیم قران مجید شکل گرفته، افزود: به عنوان نمونه در شعر منوچهری دامغانی، در آمار صحیح، 83 از آیات قرآن کریم استفاده شده است. هرچقدر از این دوره جلوتر میآییم و به قرن ششم نزدیکتر میشویم، بهرهبرداری از قرآن در اشعار و ادبیات فارسی اوج میگیرد. فراوانی این موضوع در قرن هفتم و در آثار عطار مولانا، سعدی و حافظ به اوج میرسد؛ چنانکه در مثنوی کمتر جایی است که قرآن مجید در شعر مولانا حضور نداشته باشد.
اسماعیلآذر با اشاره به اینکه دلیل اصلی کمرنگ شدن عرفان در ادبیات معاصر، مطالعه ناکافی شاعران جوان در حوزه مفاهیم قرآنی و دینی است، گفت: حافظ خود قرآن کریم را از بر داشته و در بیت بیت اشعارش شاهد توجه و اشارهاش به آیات کلامالله هستیم و مثنوی مولانا نیز آن اندازه بهرهمند از مفاهیم قرآنی و اسلامی است که به قرآن عجم شهرت دارد. منبع: خبرگزاری کتاب ایران
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۹۵۲۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماه مو ؛ عرفان طهماسبی
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284
گدی که به یاد همیم؛ ز رنگ و ز ذات همیم
دل مونه ویرون نکن! حالا که آباد همیم
اگر تونی تنها ایری؛ ایری ز پیشم شو به شو
اگر مونوم با مو بمون؛ اگر مونوم با مو بگو
سی مو مثل روز روشنه؛ ستاره نیدم به شبات
ماه مونی ماه مونی… دینم به نات
ای آسمون بی کسی؛ بنگر و حال مونه زار
اور سیانه بدرار سی دلِ تنگ مو ببار
بس که بدی دیدی ازم؛ حال بدت خوب نشد
به صد زبون گدی؛ ولی دل مو آشوب نشد
مو دردته پس میزنم؛ عین خیالم نبود
صدای ناله کردنات، تو پر شالم نبود
حالا مثل روز روشنه؛ ستاره نیدم به شبات
ماه مونی ماه مونی… دینم به نات
ای آسمون بی کسی؛ بنگر و حال مونه زار
اور سیانه بدرار سی دلِ تنگ مو ببار
گفتی که به یاد هم هستیم؛ یک رنگ و یک باطن داریم
دل من رو ویران نکن؛ حالا که با هم آباد شدیم
اگه تصمیم با تو باشه تنها میری؛ میری و شبانه من رو ترک میکنی
اما نظر من اینه که با من بمون؛ بمون و باهام حرف بزن
برای من مثل روز روشنه؛ در شب های تو ستاره نیستم
اما تو ماه من هستی ماه من؛ آه و نفرین به تو که از این بی خبری
ای آسمان بی کس ها؛ حال زار من رو نگاه کن
با ابرهای سیاهت بیا؛ و برای دل تنگ من ببار
بس که از من بدی دیدی؛ حال بدت خوب نشد
با صد زبون گفتی؛ ولی دل من آشوب نشد!
من دردت رو نادیده میگرفتم و عین خیالم نبود!
صدای گریه های تو؛ برام هیچ اهمیتی نداشت
و حالا مثل روز روشن شده؛ در شب های تو ستاره نیستم
اما تو ماه من هستی ماه من! آه و نفرین به تو!
ای آسمان بی کس ها؛ حال زار من رو نگاه کن
با ابرهای سیاهت بیا و برای دل تنگ من ببار